چقدر سخته باگوشهات بشنوی طعنه ها حرفها وکنایه های اطرافیانتو وباید تحمل کنی چون واقعیتومیگن وبه این فکرکنی اینایی که جلوچشمات طعنه میزنن واقعا چه حسی نسبت بهت دارن که حتی اگه یه غریبه ای هم راجب بیماری گذشته ات نمیدونه جلوی چشمای اون بهت یا داوریتوهمون آدم ترحم انگیزچندسال قبلی وچقدرسخته توضیح دادن به آدمهایی که خودشونوزدن به خواب که توضیح اینکه من سالمم چه واژه غریبی دل خودمم به درد میاد وقتی این حرفومیگم چون میدونم که درسته ازاون نظرخوبم ولی قربون خدا برم انگارمن خیلی براش عزیزم امتحان سختتری روپیشش باید پاس کنم وهمون خدا باید میدونست که من دیگه تحمل ندارم وهمون خداهم میدونه من دیگه نمیخوام با این یکی بجنگم میخوام قبولش کنم وبااین دردم زندگی کنم زندگی که چه عرض کنم تنها به یه امید ادامه میدم اونم اینکه ازکسایی که یه روزی باحرفاشون دلمو خون کردن یا حقموبگیرم یاخودشون تقاص پس بدن همین چندوقت پیش کسی که هرباری که میومد پیشم باعث آزارم میشد خودش دچار یه بیماری شده اینبارمن رفتم پیشش وآزارش دادم .........
تبسم سرد من...برچسب : گذشته,گذشته استمراری,گذشته کامل,گذشته ساده,گذشته think,گذشته کامل استمراری,گذشته read,گذشته fall,گذشته can,گذشته catch, نویسنده : tabasomsardmana بازدید : 10